کد مطلب:154051 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

عبدالله بن الحسن
السلام علی عبدالله بن الحسن الزكی لعن الله قاتله و رامیه حرملة بن كاهل الاسدی. «سلام بر عبدالله بن الحسن زكی كه خدا قاتل او حرملة بن كاهل اسدی كه او را با تیر هدف قرار داد لعنت كند».

عبدالله فرزند امام حسن مجتبی مادرش دختر شلیل بن عبدالله بجلی است، عبدالله كه حدود یازده سال بیش نداشت هنگامی كه عموی بزرگوارش را مشاهده كرد كه از قتال بازمانده و در گودال قتلگاه روی زمین در محاصره دشمن قرار گرفته ناراحت شد به عزم ملاقات عمو بطرف میدان حركت كرد، حسین كه لحظه ای از خیمه گاه غافل نبود مشاهده كرد عبدالله شتابان بطرفش می آید زینب هم در تعقیبش كه مانع از حركت او شود، عبدالله از جلو و زینب در تعقیب او تا در كنار حسین رسیدند.

امام به خواهرش فرمود: احبسیه یا اختی. «خواهر او را ببر» ولی زینب هر چه تلاش كرد نتوانست عبدالله را از حسین جدا كند، عبدالله خود را سخت به عمو چسبانید و می گفت: لا و الله لا افارق عمی. «نه به خدا قسم از عمویم جدا نمی شوم».

در این هنگام ابجر بن كعب یا حرمله با شمشیر به حسین حمله كرد، عبدالله در حالی كه دست خود را جلو شمشیر آورد تا از عمو دفاع كند می گفت: یابن الخبیثة اتقتل عمی؟ «فرزند زن بدكاره می خواهی عمویم را بكشی»؟

شمشیر فرود آمد و دست طفل به پوست آویزان شد، طفل صدا زد: مادر! مادر! حسین او را در آغوش گرفت و فرمود: پسر برادرم صبر كن و اجر خود را از خدا بخواه كه


خدا ترا به پدرانت رسول خدا و علی و حمزه و جعفر و حسن ملحق می سازد.

در همین حال حرمله تیری به سوی عبدالله رها كرد و او را در دامن عمویش شهید گردانید آنگاه حسین دست به سوی آسمان بلند كرد و بر جمعیت نفرین نمود:

اللهم امسك قطر السماء و امنعهم بركات الارض اللهم فان متعتهم الی حین ففرقهم بددا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة عنهم ابدا فانهم دعونا لینصرونا ثم عدوا علینا فقتلونا.

«خدایا باران رحمتت را از آنان دریغ دار، و بركات زمین را از آنان بازدار بار خدایا اگر آنان را مهلت می دهی جمعیتشان را پراكنده ساز و آن ها را دسته دسته و گروه گروه گردان و فرماندارانشان را هرگز از آن ها راضی مگردان كه این ها ما را دعوت كردند تا یاری كنند اما بر ما تجاوز نموده و ما را كشتند [1] ».


[1] ابصار العين ص 38 - حياة الحسين 257:3 - بحار 43:45 - كامل 77:4 - طبري 363.